آمریکا در دهه های پس از جنگ جهانی دوم خود را به عنوان یک قدرت برتر و حتی پس از فروپاشی شوروی خود را ابرقدرت جهان نامیده است. اما دوران افول آمریکا حداقل از سال ۲۰۰۱ که به بهانه انتقام از انفجار برج های دو قلو در ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و آنها به افغانستان لشکر کشی کردند، شروع شده است و این کشور را در مسیر نوعی سقوط از قدرت برتر به قدرت میانی قرار داده است. رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر این موضوع و شروع دوران افول آمریکا اشاره کرده اند. اما دوران افول آمریکا چگونه رقم خورده است؟امروز «افول آمریکا» کلید واژه پرتکرار بسیاری از دولتها و کشورهایی است که در صحنه روابط بینالملل نه به آمریکا و نه به آینده این کشور اعتماد ندارند. این کلید واژه پر تکرار البته مدتی است که تکیه کلام جنجالیترین رئیسجمهور آمریکا «دونالد ترامپ» هم شده است. ترامپ تازهترین موضعگیری خود درباره افول آمریکا را در پایتخت این کشور و در جریان همایش «ائتلاف آزادی و ایمان» تکرار و تأکید کرد که ما ملتی در حال افول هستیم و این بهخاطر رهبری فاسد و نادرست ماست. به عقیده ناظران، ترامپ در دوران ریاستجمهوری به همه ارزیابیهای اطلاعاتی و آماری آمریکا دسترسی داشته و وقتی میگوید آمریکا در حال افول است، بدین معنی است که این خطر ، تهدیدی کاملا معتبر و جدی برای کشوری است که از جنگ جهانی دوم خود را رقیب بلامنازع و تنها ابرقدرت جهان می دانست.
مقامات آمریکایی و اعتراف صریح به افول
از اظهارات ترامپ درباره افول آمریکا که بگذریم، بسیاری دیگر از صاحبنظران نامی آمریکا و جهان نیز این موضوع را کاملا جدی میدانند. در یک نظرسنجی که در سال ۲۰۲۱ از میان ۱۰۱۹آمریکایی صورت گرفت؛ ۷۹درصد اذعان کرده بودند که احساس میکنند آمریکا در حال فروپاشی است. این نظرسنجی را وبسایت خبری- تحلیلی «آکسیوس» انجام داده بود و نتایجی حیرت آور داشت؛ ازجمله اینکه براساس آن، چهار پنجم آمریکاییها - چه جمهوریخواه و چه دمکرات - معتقد بودند که آمریکا در حال فروپاشی است.
همچنین «نوام چامسکی»، نظریهپرداز و تحلیلگر مسائل سیاسی مقالههای متعددی درباره افول آمریکا به رشته تحریر درآورده است. او همانند برخی از تحلیلگران دیگر مانند «فرید زکریا» معتقد است که افول آمریکا مسئلهای است که بهدست خود آمریکا رقم خورده است. چامسکی معتقد است آمریکا با آنکه دارای دمکراسی است، اما به «کشور سرمایهداران» تبدیل شده است . «فرید زکریا»، تحلیلگر سیاسی و از مجریان شبکه خبری «سیانان» نیز معتقد است افول هژمونی آمریکا، نتیجه استفاده نامناسب این کشور از قدرت خود در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است. به باور او، آمریکا با سوءاستفاده از قدرتش متحدانش را از دست داده و دشمنانش را تقویت کرده است.
اما از ادعاهای این صاحبنظران که در باره افول آمریکا سخن گفته و مقاله ها نوشته اند که بگذریم ، می توانیم این نشانه های افول را با بررسی چند شاخص مهم راستی آزمایی کنیم.
۱- کاهش توان نظامی با وجود هزینه های بالای آن
توان نظامی آمریکا بهشدت نسبت به گذشته کاهش یافته است. این موضوع را در منابع خود آمریکاییها نیز میتوان ردیابی کرد. یک گزارش ۹۸ صفحهای که «کمیسیون راهبرد دفاع ملی» آمریکا در سال ۲۰۱۹ منتشر کرد، تصریح دارد که برتری نظامی دیرپای آمریکا از بین رفته و حاشیه خطای راهبردی این کشور به طرز دلهرهآوری بالا رفته است. براساس این گزارش، تردیدها درباره توانایی آمریکا برای بازدارندگی دشمنان و درصورت لزوم غلبه بر آنها و همچنین پایبندی واشنگتن به تعهدات جهانیاش افزایش یافته است. براساس آمار اندیشکده «پترسون»، بودجه نظامی آمریکا در سال ۱۹۸۲، حدود ۷ درصد تولید ناخالص داخلی این کشور بود، اما این روند در سال ۲۰۲۲ به کمتر از ۴ درصد سقوط کرده است.
آمریکا در سال ۲۰۱۹ (۱۳۹۸) بالغ بر ۷۵۰ میلیارد دلار برای هزینه در بخش نظامی در نظر گرفت که این مقدار از مجموع هزینههای نظامی هفت کشور ژاپن، فرانسه، هند، انگلیس، روسیه، عربستان و چین بیشتر است. با این حال، شکست سنگین این کشور در افغانستان و عراق موجب شده است تا بسیاری از مردم آمریکا اقدام دولتهای این کشور را در صرف هفت هزار میلیارد دلار در این درگیریها را محکوم کنند. از سوی دیگر و از آنجایی که قدرت اقتصادی زیربنای قدرت نظامی است، توأم با تزلزل در قدرت اقتصادی آمریکا و توزیع ثروت در مقیاسی گستردهتر، نیروی نظامی آمریکا نیز رو به ضعف گذاشته است. نشریه نیویورک تایمز در گزارشی نوشت نتایج بررسیهای کمیسیونی دو حزبی در کنگره آمریکا نشان میدهد برتری نظامی جهانی این کشور از دست رفته است.
۲- کسری بودجه و بدهی های ملی
کسری بودجه یکی دیگر از دلایلی است که افول هر قدرتی را به همراه خواهد داشت. گزارشها نشان میدهند دولت فدرال آمریکا در سال مالی ۲۰۲۱ حدود ۲.۸تریلیون دلار کسری بودجه داشته است. همچنین پیشبینیها همگی از افزایش بدهی ملی دولت آمریکا حکایت دارد. میزان بدهی کل دولت آمریکا در حال حاضر بیش از ۳۲ هزار میلیارد دلار است و براساس آمار اندیشکده پترسون، سهم هر شهروند آمریکایی از بدهی دولت حدود ۹۶ هزار دلار است. این در حالی است که پیشبینی میشود بدهی کل دولت آمریکا تا سال ۲۰۳۰ از میزان تولید ناخالص داخلی این کشور هم پیشی بگیرد و بدهی دولت فدرال بیش از ۱۱۱ درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا شود. این در حالی است که شکاف اقتصادی در آمریکا بسیار زیاد است و آمارها حکایت از آن دارد که ثروت یک درصد جامعه آمریکایی از ۵۰درصد کل جامعه بیشتر است.
۳- سهم آمریکا در اقتصاد جهانی
سهم آمریکا از «تولید ناخالص جهان » در سال ۱۹۶۰ یعنی ۱۵ سال بعد از جنگ جهانی دوم ، نزدیک به ۵۰درصد بوده است، اما این رقم از آن زمان به بعد رو به کاهش گذاشته و در سال ۲۰۲۱ به ۲۴.۴درصد کاهش یافته است. شبکه بلومبرگ سال گذشته گزارش داد در سال ۱۹۶۰ حدود ۴۰درصد از کل سهم اقتصاد جهان به ایالات متحده اختصاص داشت اما این رقم اکنون بهشدت کاهش یافته و انتظار میرود این میزان تا سال ۲۰۲۴ به نزدیک ۱۴درصد برسد.
۴- فرسودگی و از بین رفتن زیر ساخت ها
ویلیام جونز، سردبیر مجله آمریکایی اطلاعات اجرایی در مقاله ای با عنوان «زوال زیر ساخت، منبع افول آمریکا» نوشت:« افول زیرساختی آمریکا، واضح تر از آن است که کسی قادر به دیدن آن نباشد؛ جاده های ما پر از چاله و چوله، جاده های ریلی ما کُند و آزار دهنده و اغلب خطرناک، و پل های ما در حال فروپاشی است.»
با وضعیت بدی که در صنعت برق این کشور وجود دارد در حال حاضر بیش از ۹۳ میلیون نفر در معرض خاموشی های طولانی مدت روزانه قرار دارند و بدون شک در این شرایط، هرج و مرجهای گستردهای در میان مردم رخ خواهد داد و تأثیر کلی این حادثه بر اساس گزارش های مستند بر اقتصاد آمریکا چیزی حدود ۲۴۳ میلیون دلار خواهد بود که در موارد حاد ممکن است به ۱۰۰۰ میلیارد دلار نیز برسد. در یک چنین اقتصاد شکننده و در حال نقاهتی، هر گونه حمله سایبری به زیر ساخت های این کشور از جمله برق میتواند موجب فلج کردن کشور شود و هر نوع حرکت اقتصادی را در این کشور مختل کند.
۵- مشکلات اجتماعی غیر قابل پیش بینی شده
نشریه آتلانتیک چندی پیش در مقالهای با اشاره به مشکلات داخلی آمریکا نوشته بود که تنها ابرقدرت دنیا اکنون به یک «دولت شکستخورده» تبدیل شده است. این نشریه تصریح کرده بود که هژمونی دیرپای آمریکا اکنون بهدلیل ناآرامیهای اجتماعی، از بین رفتن حاکمیت سیاسی و پاسخ نامناسب به شیوع برخی بیماری ها که کرونا مصداق روشن آن بود، به لرزه درآمده است. پاسخ آمریکا به شیوع ویروس کرونا و قرار گرفتن این کشور در صدر میزان مرگومیرها در جهان مثل آینهای بود که از مشکلات ریشهدار داخلی در آمریکا پرده برداشت. افزون بر این، آمارهای تیراندازی، خشونت در محیط کار و خانه، تجاوز به عنف و سرقت، به طرز قابل توجهی افزایش یافته و این آمارها جامعهشناسان این کشور را نگران کرده است.
این موارد و ده ها عوامل دیگر، تنها بخش کوچکی از مشکلات و چالش هایی است که صدای شکستن استخوان های لیبرالیسم را در کشور منادی آن به گوش می رساند تا جهان بار دیگر همانگونه که شاهد فروپاشی کمونیسم در سال ۱۹۹۰ بودند در آینده نزدیک، شاهد فروپاشی رویای لیبرالیسم در کشوری که این مکتب را نمایندگی می کنند، باشند.
ارسال نظرات